آرماگدون
جنگي رخ خواهد داد که در آن تمام نيروهاي خير در برابر شر صف آرايي مي کنند. جنگي اتمي که سراسر جهان را درگير و شهرها را ويران مي کند و انتهاي آن بايد
منتظر ظهور بود. ظهور عيسي (ع).
اين توصيفات تنها صحنه هايي از ميان فيلمهاي هاليوودي نيست، بلکه تعريفي است از نبرد جعلي آخرالزمان به نام آرمگدون. نبردي که هر روز و هر سال، هزاران سطر و فيلم و برنامه و تبليغ، مستقيم و غيرمستقيم به آن پرداخته مي شود و حتي برخي مدعيان نيز آنرا با نبردهاي آخرالزمان حضرت مهدي عجل الله يکي مي کنند، ولي خودشان هم خوب مي دانند که تفاوت اين دو ره از کجاست تا به کجا!
آرمگدون چيست؟
آرماگدون واژه اي عبري است به معناي تپه شريفان يا کوه. تپه اي که در جنوب شرقي هيفا در قسمت شمالي کشور فلسطين قرار دارد و در محدوده کرانه هاي باختري رود اردن واقع شده است. گفته شده که در گذشته مکاني استراتژيک در مسير و تقاطع شمال به جنوب و شرق به غرب بوده است. آنچه قابل توجه است اينکه اين منطقه بسيار محدود و کوچک است. به هر حال آنچه مهم است اينکه امروزه اين مکان به عنوان مکاني براي جنگ آخرالزمان بنيادگرايان انتخاب شده است. منطقه آرماگدون در غرب رود اردن و در ميان الجليل و السامره در دشت يزرعين قرار دارد. جاييکه حتي ناپلئون بناپارت نيز روزگاري درباره آن گفته که در آن بزرگترين نبرد جهان رخ مي دهد.
آرمگدون، از مذهب تا سياست
شايد اگر ساده نگاه کنيم آرمگدون و حرفهاي پيرامون آن را مباحثي اعتقادي به حساب آوريم که عده اي منتظر ظهور عيسي (ع) از آن سخن مي گويند. ولي با يک بررسي ساده نيز مي توان به نتايجي دقيقا خلاف اين امر دست يافت. حقيقتي که ديگر نه تنها رنگ و بويي از مسائل اعتقادي ندارد، بلکه پروژه اي تعريف شده است که توسط مسيحيان صهيونيست و يهوديان تعريف و اجرا شده است.
در کتاب مقدس مسيحيان تنها يک بار در مکاشفات يوحنا، فصل16، آيه 16، نسبت به اين مکان سخن گفته شده است. به اين صورت که:" ...و آنها را در جايي گرد آورد که به زبان عبراني آرماگدون مي نامند."
در عهد عتيق هيچ نشاني از اين صحرا و واقعه آرماگدون وجود ندارد. پس تنها در روياي مکاشفات انجيل در عهد جديد يک بار آمده و در منابع اسلامي همچون قرآن و روايات هيچ سخني از آرماگدون بيان نشده است. حال آنکه در ميان مجموعه عظيم رواياتي که در دست داريم تنها شش هزار روايت مختص به موضوع آخرالزمان و مهدويت مي باشد اما همانطور که گفته شد نامي از اين جنگ در اين ميان به چشم نمي خورد.
اين ادعا وجود دارد که در نبرد مورد نظر دو نيرو با يکديگر وارد درگيري مي شوند که يکي نيروهاي شر و بي ايمان مي باشند که فرماندهي آنها را فردي به نام دجال بر عهده دارد که ضد مسيح است و شريکان او عبارتند از اعراب، مسلمان و حاميان روسي که ارتشي چهارصد ميليوني را تشکيل مي دهند.
اما گروه مقابل نيروهاي خير مي باشند که همان حاميان اسرائيل هستند که به رهبري مسيح وارد جنگ مي شوند و اينان داراي خصوصيتي ويژه هستند و آن اينکه حامل نور و خير و خوبي هستند. اما نتيجه جنگ اين است که مسيح، اولين ضربه را با سلاح هاي کشنده ي خود، بر نيروهاي شر وارد مي کند و اين ارتش را از بين خواهد برد، به گونه اي که گفته شده آنچنان حمام خوني به را افتد که تا افسار اسبان در آن فرو خواهد رفت.
نهايتا جنگ آرماگدون پس از آنکه دو سوم آنها در اين نبرد از بين مي روند،با ايمان آوردن يهوديان به مسيح، به عنوان منجي ايشان، به پايان خواهد رسيد،. سپس مسيح، مومنان به خويشتن را همراه خود به آسمانها مي برد و اينان از بالاي آسمان در حاليکه در راحتي و خوشي هستند، نظاره گر نبرد آرماگدون خواهند بود و بعد از اتمام جنگ به همراه مسيح به زمين بازمي گردند تا براي مدتي طولاني زندگاني سرشار از سعادت و آسايش را سپري کنند.
اما اينکه چه کساني به آرمگدون اعتقاد دارند و چگونه آنرا گسترش مي دهند و بحث هاي گسترده ديگر، مواردي هستند که ازين پس در سلسله مقالات آرمگدون، به تشريح آنها خواهيم پرداخت.
منابع:
"آرماگدون"،محمود النجيري،ترجمه زعفراني و عباسپور،نشر هلال
"آرماگدون" مجموعه لوح هاي فشرده موعود، سخنران: اسماعيل شفيعي سروستاني