27 صفت از صفات نماز گزاران واقعی

1 – نمازگزار واقعی مؤدب است .

2 –جایگاه نمازگزاران  واقعی بهشت است.

3 - نمازگزار واقعی خیانت نمی کند.

4 -نمازگزار واقعی هم جاذبه و هم دافعه دارد.

5 -  نمازگزار واقعی حریص به دنیا نیست.

6 - نمازگزار واقعی اهل دروغ و غیبت و تکبر نیست.

7-  نمازگزار واقعی از گناه و رذایل اخلاقــی تنـفر دارد.

8 - نمازگزار واقعی عملاً متعلق به اخلاق نیــکومی باشد.

9 - نمازگزار،واقعی  در سلام دادن از دیگران سبقت می گیرد.

10 - نمازگزار واقعــی تمام اوصاف حسـنه را دارا است.

11  نمازگزار  واقعیکسی است که طبیعت سرکشی را رام می کند.

 12 - نمازگزار  واقعیقیامت را فراموش نمی کند و آن را باور دارد.

13 - نمازگزار واقعی اگر با کسی معامله انجام داد به او خیانت نمی کند.

14-. نمازگزار بوسیله نماز واقعی می تواند  به مقام تواضع برسد.

15 - نمازگزار با  برخورد صحیح افراد بی نماز را  جذب می کند.

16نمازگزار آزاد است، چون که از همه بند و قیدها آزاد  می باشد.

17 - نمازگزار مواظب نماز خویش است و همه اوقات نماز را حفظ می کند.

18 -   نمازگزار واقعی در پیشامدهاي ناگوار زندگی ناله و جزع سر نمی دهد.

19 - نمازگزار در معاشرت با مردم به صورت خشن و تند و بد اخلاق نمی باشد.

20 – نمازگزار چندین بار به یاد قیامت در نمازمی افتد و مواظب کردار خود می شود.

 21 -  نمازگزار پایبند عدالت، مخالف با تبعیض، رشوه، دروغ گفتن و فریب دادن است.

22 - نمازگزار واقعی داراي عفت در تمامی ابعاد آن از جمله عفت در مسائل جنسیاست.

23 - نمازگزار واقعی دستگیري و حمایت مالی از فقرا و تنگدستان و محرومان جامعهمی کند.

24 - نماگزار واقعی هم از گزند عجزو جزع و آفت بی صبري در برابر ناملایماتمحفوظ است.

25  - نمازگزار واقعی مانع خیر نیست، همه خیرها و نیک ها و سودها را براي خودنمی خواهد.

26 - نمازگزار واقعی دوست دارد دیگران را نیز در خیرات و برکات و منافعی که نصیبششده است ، شریک نماید.

27 -  نمازگزار وقعی امانتدار و وفادار به عهد خویش با خدا و خلق است  و خود راملزم به رعایت آن می داند.

 

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : دو شنبه 30 شهريور 1394
نماز گزاران واقعی چه کسانی هستند

نماز واقعی انسان را از طغيان، حرص، آز و بي طاقتي حفظ می کند و کساني نمازگزار واقعی هستند در باغهاي بهشتي جاي دارند و از هر نظر گرامي داشته مي شوند.

خداوند در قرآن مجید در سوره معارج آيات 23 تا 35 مي فرمايد: نمازگزاران نمازها را پيوسته به جا مي آورند. در اموالشان حق معلومي است براي تقاضا كنندگان و محرومان.به روز جزا ايمان دارند از عذاب پروردگارشان بيمناك هستند. دامان خود را از بي عفتي حفظ می كنند.امانتها و عهد خود را رعايت مي كنند. قيام به اداي شهادت حق مي نمايند. بر نماز خود مراقبت دارند.اين افراد در باغهاي بهشتي گرامي اند.

نمازگزاران همواره نمازشان را مي خوانند و بر پا مي دارند و هرگز نماز را ترك نمي كنند. اين نخستين ويژگي آنها است كه ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند و اين ارتباط از طريق نماز تامين مي گردد. نمازي كه انسان را از فحشا و منكرات باز مي دارد، نمازي كه روح و جان انسان را پرورش مي دهد و او را همواره به ياد خدا مي اندازد يا وا مي دارد. اين توجه مستمر،مانع از غفلت و غرور و فرورفتن در شهوات و اسارت در چنگال شيطان و هواي نفس مي شود.

اصولا هر كارخيري آنگاه در انسان اثر مثبت مي گذارد كه تداوم داشته باشد، پيامبر گرامي اسلام مي فرمايند: "همانا محبوب ترين اعمال در نزد خدا عملي است كه مداومت داشته باشد، گرچه اندك باشد". پس نماز به عنوان بازدارنده از طغيان، حرص، آز و بي طاقتي ذكر شده و به عنوان يكي از فلسفه ها و آثار نماز بيان گرديده است.

با توجه به اين كه گناهان بسياري از ناحيه حرص و ضعف اراده به وجود مي آيد و همچنين با توجه به نقش كنترل كننده و بازدارنده نماز از اين صفات رذيله، نتيجه مي گيريم كه نماز عامل مهمي براي پاكسازي روح از آلودگي ها خواهد بود. البته در صورتي كه مراقب انجام صحيح آن باشيم و همواره به طور مستمر با نماز پيوند برقرار كنيم. چراكه اصولا نماز آنگاه اثر بخش است كه تداوم داشته باشد.

بعد از ذكر نماز، كه بهترين اعمال و بهترين حالات مومنان است، قرآن به دومين ويژگي آنها پرداخته مي فرمايد: آنها كساني هستند كه حق معلومي از اموالشان را براي محرومين قرار داده اند. به اين ترتيب هم ارتباطشان را با خالق حفظ مي كنند و هم پيوندشان را با مخلوق.

تفاوت ميان سائل و محروم اين است كه سائل كسي است كه حاجت خود را مي گويد و تقاضا مي كند و محروم كسي است كه شرم و حيا مانع تقاضاي او مي شود.

خداوند در آيه 26 سوره معارج مي فرمايد: و آنها كه به روز جزا ايمان دارند. مراد از تصديق روز قيامت اين است كه مصلين علاوه بر تصديق قلبی روز جزا عملا هم آن را تصديق مي كنند. به اين معنا سيره زندگيشان سيره كسي است كه معتقد است هر عملي كه انجام دهد به زودي از آن بازخواست و بر طبق آن جزا داده مي شود. حال اين عملي خير باشد و يا شر، اگر خير باشد پاداش نيكو و اگر شر باشد عقابش را خواهد ديد. و تعبير به جمله"يصدقون"دلالت دارد بر اين كه تصديقشان استمرار هم دارد، پس دائما مراقب اند در هر عملي كه مي خواهند انجام دهند خدا را فراموش نكنند و مطابق با رضاي او انجام دهند.

وفاي به عهد و رعايت امانت نيز از اوصاف نماز گزاران است و از مهمترين نشانه هاي ايمان معرفي گرديده است. همچنین نماز واقعي آن است كه انسان را از قيامت هراسناك كند، نماز آن است كه انسان را به ياد معاد وا دارد و ياد معاد هم مانع انجام گناه مي شود.

بدون شك غريزه جنسي از غرايز سركش انسان بوده و سرچشمه بسياري از گناهان است. پس بايد دامان نمازگزار از هر گونه بي عفتي پاك باشد همان طور كه لباس نماز گزار بايد طاهر باشد، روحش هم بايد طاهر باشد.

در پايان، پاداش صاحبان اين او صاف را بيان مي كند و مي فرمايد:كساني كه داراي اين صفاتند،در باغهاي بهشتي جاي دارند و از هر نظر گرامي داشته مي شوند.

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : دو شنبه 30 شهريور 1394
غفلت در نماز

خداوند سبحان در بیان مومنانی که حکم به رستگاری ایشان فرموده است (الذین هم فی صلاتهم خاشعون<س مومن ایه 2> )یعنی {ان مومنان کسانی هستند که در نماز خاشع هستند}  ونیز می فرماید (وقم الصلوة لذکری<س طه ایه 14>) یعنی {به جا اورید نماز رابه جهت یاد کردن من }نمازی که با غفلت باشد ازیاد خدا خالی است و می فرماید (فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون <س ماعون ایه 4-5>) یعنی {وای بر نماز گزارانی که در حال نماز خود غافلند}

با توجه به اینکه از نماز در دین اسلام با عنوان هایی نظیر ستون دین، سیمای دین و ... نامبرده شده است و اثرات بسیاری نیز چه از بعد فردی و چه از جنبه اجتماعی برای آن شمرده شده است. بدیهی است که اگر جوانی گرفتار یک یا چند مورد از موارد بازدارنده از نماز شد،  از برکات و آثار نماز بی بهره شده و به علاوه دچار آسیب هایی نیز خواهد شد. در ادامه به برخی از آسیب هایی که فرد به علت غفلت از نماز به آنها مبتلا می شود بطور مختصر اشاره خواهد شد:

-- غافلین از نماز گرفتار تنگی معیشت در دنیا می شوند:
می دانیم که از مهمترین مصادیق ذکر در دین مقدس اسلام نماز است. کسی که از نماز غفلت می ورزد و از ذکر خدا روی بر می گرداند، فرموده خداوند متعال در قرآن کریم، دچار زندگی سخت و تنگی در معیشت می شود:
و من اعراض عن ذکری فان له معیشه ضنکا
و هر کس از یاد من اعراض کند همانا (در دنیا) معیشتش تنگ می شود (طه 124)
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این آیه می فرمایند: 
«اگر خداوند فرموده کسی که از ذکر من اعراض کند معیشتی ضنک یعنی تنگ دارد برای این است که کسی که خدا را فراموش کند و با او قطع رابطه نماید، دیگر چیزی غیر دنیا نمی ماند که به آن دل ببندد و آن را یگانه خود قرار دهد، در نتیجه همه  کوشش های خود را منحصر در آن کند و فقط به اصلاح زندگی دنیایش بپردازد و روز به روز آن را توسعه بیشتری داده وبه تمتع از آن سرگرم شود و این معیشت او را آرام نمی کند، چه کم باشد و چه زیاد، برای اینکه هر چه از آن به دست آورد به آن حد قانع نگشته و به آن راضی نمی شود و دائما چشم به اضافه تر از آن می دوزد بدون اینکه این حرص و تشنگی اش به جایی منتهی شود. پس چنین کسی دائما در فقر و تنگی بسر می برد.
-- ابتلا به اضطراب و افسردگی:
کسی که از نماز غفلت ورزد چون تکیه گاه مطمئنی در برابر مشکلات و مسائل خود ندارد دچار اضطراب و نگرانی شده و نهایتا به افسردگی مبتلا می شود، چون خود نماز یکی از عوامل اصلی از بین برنده اضطراب و افسردگی می باشد.
«بیماری روانی به عنوان اصلی ترین مساله در غرب مطرح است، اضطراب و افسردگی به عنوان بزرگترین بیماری روانی غرب دامنگیر همه کسانی شده که از مذهب و رفتارهای مذهبی گریزان بوده اند. در کتاب عوامل فراموش شده در بهداشت روانی، ذکر شده که روانشناسان به کمک محققان دیگر به این نتیجه رسیده اند که اگر بخواهیم بیش از 50 درصد از کسانی که به عنوان بیماری روانی بستری شده اند و تخت ها را اشغال کرده اند  را درمان کنیم. ناگزیر باید از مذهب بعنوان مهمترین عامل درمان این بیماران روانی بهره مند شویم.
یکی از نکات مثبت نماز،  راز و نیاز با خدا و بیان مشکلات و مسائل در درگاه خدا و طلب یاری از او است که این مساله در کاهش اضطراب و ناراحتی فرد بسیار موثر است چرا که روانشناسان معتقد اند یادآوری و بازگویی مشکلات به وسیله شخص موجب کاهش شدت اضطراب و تخفیف ناراحتی ها و مشکلات می شود.
--- از بین رفتن تکیه گاه برای غافل و عدم آرامش:
کسی که از ذکر خدا که به گفته قرآن تنها عامل آرامش بخش است،  روی گردان و غافل شود، بتدریج آرامش خود را از دست می دهد. بنحوی که برای بدست آوردن آن باید به نماز متوسل شود. دکتر توماس هایسلوپ می گوید: «مهمترین عامل خواب آرامش بخشی که من در طول سال های متمادی تجربه و مهارتم در مسائل روانی بدان پی بردم، همین نماز است. همچنین پیامبر اکرم (ص) هنگام فرا رسیدن وقت نماز می فرمودند: ای بلال با اذان ما را به آرامش برسان.
علاوه بر این که شخص مومن با نماز به آرامش دست پیدا می کند، پس از نماز به عنوان تعقیقات نماز به دعا و نیایش مشغول می شود که این خود به تداوم آرامش درونی باری مدتی پس از نماز کمک می کند. یکی دیگر از عواملی که سبب آرامش فرد می شود وجود تکیه گاهی مطمئن است تا در مشکلات به آن تکیه زده و آرامش خود را از دست ندهد، قرآن کریم این تکیه گاه مطمئن را نماز دانسته ومی فرمایند: یا ایهاالذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرین
ای اهل ایمان در پیشرفت کار خود صبر و مقاومت پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز توسل جویید که خدا یاور صابران است ( سوره بقره آیه 153 )
----سقوط و اسارت فرد غافل:
به نظر کارل فیزیولوژیست معروف فرانسوی یکی از شرور ناشی از فقدان نیایش در میان یک ملت سقوط آن ملت است، بر اساس این بینش می شود گفت: بی نمازی پذیرش بند اسارت بیگانه و مقدمه سقوط قطعی یک ملت اسلامی است و نماز برج و بارویی است که جامعه های مسلمان را از جملات و آسیب های شیطان حفظ می کند. امام علی (ع) می فرمایند: 
انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداو و البعضا» فی الخمر و المسیر و یصدکم عن ذکرالله و عن الصلوه
فهل انتم منتهون 
شیطان قصد دارد که بوسیله شراب و قمار میان شما عداوت و کینه برانگیزد و شما را از ذکر خدا و نماز باز دارد پس شما آیا از آن دست بر می دارید.
(تا با فتنه و فریب شیطان مبتلا به انواع بلاها نشوید)؟
----دست و پا زدن در دریای شک و تردید:
«به گفته یکی از روانکاوان بزرگ، دینداری و ایمانداری در عصر ما یک ضرورت است از آن بابت که ایمان ستونی است که ما را در طوفان زندگی از افتادن و مغلوب شدن نگاه می دارد. آن کسی که مذهب ندارد همچون غریقی است که مداوم در دریای شک و تردید و بی تکلیفی دست و پا می زند و هر روز و هر ساعت ایده ای دارد و با خود و طبیعت خود و اهل دنیا پیوسته در جدال و کشمکش است.تقویت دین مخصوصا برای نسل نوجوان به دلیل کنترل اضطراب درونی که از خصایص این سن است کنترل و تعدیل غریزه جنسی که آغاز بیداری اش در نوجوانی است و ... در کل آشنا کردن و پایبند کردن نوجوان حب وجود حسابرسی دقیق در آفرینش ضروری است. 
------کاهش قوه تخیل و خلاقیت در فرد غافل:
تحقیقات نشان داده است که بچه هایی که با احساس مذهبی رشد کنند از قدرت تخیل بیشتر برخوردارند و بالطبع خلاقیت بیشتری دارند.
اگر ما به زندگی مخترعان و مکتشفان و نام آوران تاریخ علوم و تکنولوژی در دنیا مروری بکنیم، خواهیم دید که از جمله ویژگی های این افراد این بود که از احساس مذهبی زیبایی برخوردار بوده اند و وقتی بحث از احساس مذهبی است بالطبع رفتار مذهبی که نمودش در نماز تجلی می کند بیشتر به ذهن متبادر می شود. 
----- تبعیت غافلان از هدایت شیطانی در جامعه:
وجعلناهم ائمه یهدون الی النار
و ما قرار می دهیم ایشان را پیشوایانی که پیرامون خودشان را هدایت می کنند به سوی راه های شیطنت و راه های آتش و دروازه های کفر و فساد و شهوت و تباهی.
و ایشان هستند که با تفکر و اندیشه و با شیطنت و تبهکاری خودشان برای مردم نیایش ها و راه و روش هایی را درست می کنند تا آنان را به سوی فساد و تباهی سوق بدهند و از آنجا که پیروی و قدرت و ثروت خود را از طریق ظلم  و ستم به دست آورده اند، پیرامون خود را نیز به ظلم و ستم، البته به نام علم و صنعت و رفاه و سعادت دعوت می کنند.
همانند این رفتاری که امروز در جهان غرب و در آمریکا ملاحظه می شود و اینان طبیعتا جامعه ها را به سوی تباهی و عناد و فراموشی یاد خداوند و فرو رفتن در شهوات و دور شدن از اخلاق انسانی سوق می دهند.
--------- غافل  از نماز به بی حجابی گرفتار می شوند:
زن بی حجاب همچون میوه شاخه ای است که از دیوار باغ به بیرون آویزان است و هر رهگذری به سوی آن دست دراز می کند و حجاب برترین حفاظ و حصاری است که زن را از خطر بیگانه حفظ می کند و بهترین کلاس تمرین و آموزش درس حجاب، خواندن نماز از سوی بانوان است. چه اینکه زن موظف است در هر شبانه روز پنج مرتبه با حجاب کامل رو به درگاه پروردگار یکتا بایستد و با او راز و نیاز کند و درست به همین دلیل است که نوک حمله تهاجم فرهنگی دشمن مساله حجاب و نماز است و در کتاب «بدون دخترم هرگز» که به وسیله دشمنان انقلاب اسلامی نوشته شده و بعدا به صورت فیلم درآمده است دو موضوع بیشتر مورد تهاجم واقع می شود، یکی نقش زن و ارزشی که زن در جمهوری اسلامی دارد و دیگر مساله نماز، چه نماز جماعت و چه نماز جمعه. 
--------- غافلین از نمازحضور در محافل غیر مذهبی گرفتار می شوند:
پر واضح است که شخصی که با نماز رابطه ای ندارد با مسجد نیز قطع رابطه می کند و اوقات خود را بیشتر در مجالس لهو و لعب و مراکز خرید و ... می گذرانند و مسلم است که از نظر پروردگار عالم، برترین جاها مساجد هستند، در این مورد به ذکر یک حدیث از نبی مکرم اسلام (ص) بسنده می کنیم که می فرمایند: «محبوبترین جای شهرها نزد خداوند مسجد است و منفورترین جای دنیا نزد او بازار است.»
-------- غافلین از نماز در شهوات گرفتار می شوند:
همانگونه که در سوره عنکبوت، خداوند متعال نماز را عامل دوری انسان از فحشا و منکرات بر شمرده اند در آیاتی نیز اولین اثر غفلت از نماز و ضایع کردن نماز را تبعیت از شهوات و گرفتار شدن در باتلاق شهوات برشمرده است از جمله در آیه 59 سوره مریم می فرمایند:
اولئک الذین انعم الله علیهم ... . اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خرو سجدا و بکیا فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصوه و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا
آنان کسانی بودند که مورد انعام پروردگار واقع شدند... مردمی که هر گاه آیات خدای رحمان بر آنان تلاوت می شد ، سجده کنان و گریه کنان به روی می افتادند. سپس مردمی جانشین آن قوم خدا پرست شدند که نماز را تباه و خواهش های دل را پیروی کردند. زود است که گمراهی خود را ببینند و گرفتار شر شوند.
برای بیان تاثیر شدید غفلت از نماز در ابتلا به شهوات و گناهان به روایت زیر اشاره می کنیم: «روایت شده که زنی خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد ای رسول خدا به یارانت بفرمایید بروند با شما کاری دارم ... سپس گفت شوهر دار بوده ام ، مرتکب زنا شدم ..، بچه به دنیا آمد او را در خمره سرکه خفه کردم و سرکه نجس را به مردم فروختم. رسول خدا (ص) پس از بیان حکم گناه وی، فرمودند: آیا می خواهی بدانی چرا درون این چاه افتاده ای و این گناهان را مرتکب شده ای؟ من گمان می کنم که تو نماز عصر نمی خوانی؟ 
-------- سست شدن در انجام وظایف:
غفلت از نماز عامل غرق شدن در شهوات، و شهوات نیز عاملی است برای سست شدن در انجام وظایف، کندی می گوید: آمریکا آینده دردناکی پیدا خواهد نمود. چه جوانان غرق شهواتند و دیگر حاضر نیستند وظایفی را که به آنان محول می گردد بخوبی انجام دهند و از میان هر هفت جوانی که به سربازی اعزام می شوند شش تن آنان نالایق و سست از آب در می آیند.
------- عدم ارتباط غافل با علمای دین ودوری از انها:
از جمله مواردی که دشمنان انقلاب اسلامی به دنبال آن هستند قطع ارتباط جوانان با علمای دین است.
«مستر همفر جاسوس کهنه کار انگلیس می نویسد:  باید اساس هر گونه نماز جماعتی را با اشاعه اتهامات به ائمه جمعه و جماعات بر هم زد و از استقبال مردم ار آن کاست مخصوصا لازم است دلایلی بر فسق و فجور امام جماعت ارائه داد تا هر گونه رابطه ای بین امام و مردم با سوظن و دشمنی با او از میان برود.
آسیب های فراوان دیگری نیز بر سر راه غفلت کنند از نماز وجود دارد که به علت محدودیت و رعایت اختصار از آنها صرف نظر می کنیم.

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : دو شنبه 30 شهريور 1394
زنده کردن امر امامت

امام رضا  (ع)
رَحِمَ اللّه ُ عَبْدا اَحيا اَمْرَنا ... يَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ يُعَلِّمُهَا النّاسَ . (معانى الأخبار ، ص 180)
رحمت خدا بر بنده اى كه امر [ولايت] ما را زنده كند... دانش هاى ما را فرا گيرد و به مردم بياموزد.

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : یک شنبه 29 شهريور 1394
خطر دنیا برستی

خطر ذنيا پرستي 
جبرئيل عرض كرد به راستى محبت و اموال دنيا امتحان بوده و بازدارنده از آخرت مى باشد.
آن گاه عرض كرد:
- يا رسول الله ! به سعد بگو آن دو درهمى كه به او داده اى به شما بازگرداند، وضعش به حالت اول برمى گردد.
پيامبر به سعد فرمود: آيا آن دو درهم را به من باز مى گردانى ؟
عرض كرد: به جاى دو درهم ، دويست درهم مى دهم .
حضرت فرمود: نه ! همان دو درهم را مى خواهم .
سعد آن دو درهم را به حضرت داد. به دنبال آن چيزى نگذشت كه دنيا از وى روى گرداند و هر چه داشت از دستش رفت . سعد دوباره به حال فقر و ندارى افتاد.

کافی، ج5، ص312. (خلاصه شده)

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : یک شنبه 29 شهريور 1394
ایت الله بهجت رحمه الله علیه

از محضر آیت الله بهجت سوال  شد 

برنامه ای جهت سیر وسلوک معرفی فرمایید ؟

ایشان فرمودند: روزانه نصف صفحه از کتاب شریف معراج السعاده  را بخوانید وبدان عمل کنید 

جهت اطلاع دوستان کتاب فوق نوشته ملا احمد نراقی است  جهت خرید به سایت زیر مراجعه نمایید 

www.tobaymohebsi.ir

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : یک شنبه 29 شهريور 1394
خروج سفياني

پيش از قيام حضرت مهدي عليه السلام مردي از نسل ابوسفيان در منطقه شام خروج مي کند و با تظاهر به دينداري، گروه زيادي از مسلمانان را فريب مي دهد و بخش گسترده اي از سرزمين هاي اسلامي را به تصرف خود در مي آورد. او بر مناطق پنجگانه - شام، حمص، فلسطين، اردن، قنسرين و منطقه عراق - سيطره مي يابد و در کوفه و نجف، به قتل عام شيعيان مي پردازد و براي کشتن و يافتن آنان جايزه تعيين مي کند.از روايات استفاده مي شود مدت حکومت او نه ماه است. سفياني، با اين که از خبيث ترين و پليدترين مردمان است؛ ولي همواره ذکر «يا رب يا رب» بر زبانش جاري است. وي آن گاه که از ظهور حضرت حجّت عليه السلام با خبر مي گردد، با سپاهي عظيم به جنگ وي مي رود. وي در منطقه «بيداء» (بين مکه و مدينه) با سپاه امام عليه السلام برخورد مي کند و به امر خدا، همه لشکريان وي - به جز چند نفر - در زمين فرو مي روند و هلاک مي شوند.از روايات استفاده مي شود خروج سفياني از نشانه هاي حتمي ظهور است ولي اين که سفياني کيست و چه ويژگي هايي دارد و چگونه خروج مي کند و... چندان روشن نيست.

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : یک شنبه 29 شهريور 1394
دوری از کبر

آيه شماره 37  از سوره مبارکه اسراء
دوری از کبر

وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا
و در [روى] زمين به نخوت گام برمدار چرا كه هرگز زمين را نمى‏توانى شكافت و در بلندى به كوهها نمى‏توانى رسيد
تكبّر، حتّى در راه، رفتن از نظر قرآن نكوهیده است. «ولا تمش فى الارض مَرَحاً»
راه مقابله با تكبّر، توجّه دادن به ضعف‏ها وعجزهاست. «انّك لن تخرق الارض»
خصلت‏هاى درونى در رفتار انسان اثر گذار است. «ولا تمش فى الارض مرحاً»

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : شنبه 7 شهريور 1394
درد زندگی

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : شنبه 7 شهريور 1394
عشق

میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند.

بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند،

مثل " د " دوستت دارند،

مثل " ع " عا شقت میشوند،

مثل " م " منتظر می مونند

تا یه روز مثل " ی " یارت بشن

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : شنبه 7 شهريور 1394
مقام علمی حضرت معصومه (ع)

حضرت معصومه (ع) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (ع) که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (ع) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش.
(حضرت معصومه فاطمه دوم، محمدی اشتهاری ص166)

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : شنبه 7 شهريور 1394
جبرئيل

يکي ازچهار فرشته مقرّب و برترين آنها (ميکائيل، اسرافيل و عزرائيل)است. او در اديان ابراهيمي رابط ميان خداوندوپيامبران است. در کتاب هاي ديني يهوديت، مسيحيت و اسلام از نقش جبرئيل بسيار ياد شده است. جبرئيل، ابراهيم عليه السلام را از آتش به فرمان خدا نجات داد و از موسي عليه السلام در مبارزه با فرعون حمايت کرد. هنگام خروج بني اسرائيل از مصر، فرعونيان را به بحر احمر کشانيد و در آن غرق کرده بر شموئيل ظاهر شد و به داوودعليه السلام ساختن زره آموخت. او زکرياعليه السلام رابه ولادت يحيي عليه السلام و مريم عليها السلام را به ولادت عيسي عليه السلام بشارت داد.در سنت اسلامي و قرآن کريم، جبرئيل همان «روح القُدُس» است. رواياتي چند، نقش آن فرشته بزرگ الهي را در قيام عظيم و جهاني حضرت مهدي عليه السلام، به روشني بيان کرده و از او به عنوان اولين کسي که با حضرت مهدي عليه السلام بيعت خواهد کرد، نام برده است. در بعضي از روايات آمده است او به همراه خيل عظيمي از فرشتگان، هنگام ظهور در محضر آخرين حجّت الهي حاضر شده و به ياري آن حضرت خواهند شتافت.

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : جمعه 6 شهريور 1394
یا صاحب الزمان (عج) بیا

دشت حجاز

از اقامتگاههاي حضرت قائم (عج) در دوران غيبت کبري، دشت حجاز را هم ذکر کرده اند. «ابراهيم بن مهزيار» توسط فرستاده ي حضرت ولي عصر (عج) به پيشگاه آن سرور فرا خوانده مي شود، از طائف مي گذرد و به «دشت حجاز» که «عوالي» ناميده مي شود، هدايت شده در آنجا به ديدار امام قائم (عج) مي رسد، در اين ديدار آن حضرت به پسر مهزيار مي فرمايد: «پدرم با من پيمان بسته است که در مخفي ترين و دورترين سرزمينها مسکن گزينم، تا از تيررس اهل ضلالت در امان باشيم، اين پيمان مرا به ريگزارهاي عوالي (دشت حجاز از نجد تا تهامه) انداخته است...».

(اکمال الدين، ص 447)

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : جمعه 6 شهريور 1394
یا صاحب الزمان (عج) بیا

کجایی ؟ شده ام باز هوایی چه شود جمعه ی این هفته بیایی ؟ به جمالت… به جلالت… دل ما را بربایی… و اما جواب امام زمان: تو خودت! مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی، ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟ تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟ چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟ چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟ چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد... و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی... تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : جمعه 6 شهريور 1394
یا صاحب الزمان (عج) بیا

مـهدی جـان! بـه رو سیاهی مـن نـگاه نـکن

و بـه دستـهایم کـه خـالی و گـنهکارند قـلبـم را بـبـین

کـه هـرروز صبـح وشام تـو رامـیـخوانـند..

یـا صاحب الـزمان ادرکـنی . . .

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : جمعه 6 شهريور 1394

یـا صـاحب الـزمان... گـل نـرگس! چـه شـود بـوسه بـه پـایت بـزﻧـﻴﻢ تـا بـه کـی،

 

خـستـه دل از دور، صـدایـت بـزﻧﻴﻢ گــــــــل نـرگس! نــکـنـد مـــهر زﻣــﺎ بـــــرداری،

 

داغ دیــــدار رخــت را بـــرﺩﻟـﻬـﺎیــمـان ﺑـگــذاری

 

«اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ»

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : جمعه 6 شهريور 1394
یا صاحب الزمان (عج) بیا

 هم وطنان عزیز به والله قسم که اگر بدونیم امام زمان چه قدر مشتاق ماست از خجالت آب میشدیم

اگر بدونیم امام زمان چه اشکایی برای ما میریزه تا

هدایت بشیم دیگه رومون نمیشه گناه کنیم بمیرم برای غریبی یابن الحسن شرم نمیکنین

ای شیعیان مهدی وقتی یابن الحسن کارنامه اعمالتون میبینه بابا

امامون 1400ساله که غریبه کسی سراغشو نمیگیره تا کی میخواین گناه کنین اون که به ما نیازی نداره ماییم

که بدون اون زندگیمون تباه میشه بیاین فقط

یک گناه رو برای تعجیل ظهورش رها کنیم . . . اَلٓهمَ عجِّل لِولیکفرج

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : جمعه 6 شهريور 1394
یا صاحب الزمان (عج) بیا

 همه گویند،به امید ظهورش صلوات کاش این جمعه بگویند،

 

به تبریک ظهورش صلوات"

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم التماس دعا

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : جمعه 6 شهريور 1394
خانه

 آيه شماره 80  از سوره مبارکه نحل

وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكُمْ سَكَنًا وَجَعَلَ لَكُم مِّن جُلُودِ الأَنْعَامِ بُيُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ

و خدا براى شما خانه‏هايتان را مايه آرامش قرار داد و از پوست دامها براى شما خانه‏هايى نهاد كه آن[ها] را در روز جابجا شدنتان و هنگام ماندنتان سبك مى‏يابيد و از پشمها و كركها و موهاى آنها وسايل زندگى كه تا چندى مورد استفاده است [قرار داد]


خانه محل آسایش و آرامش است. «بیوتكم سكناً»
از نقش چارپایان و پوست آنها و كرك و مو وپشم آنها در تهیه اسباب زندگى و خیمه‏ها غافل نشویم. «متاعاً»
زمان استفاده از نعمت‏ها محدود است. «الى حین»
هماهنگى نعمت‏ها با نیازهاى بشر و تناسب ساختمان انسان با پوست و پشم و كرك و مو یكى از تدبیرهاى الهى است. «جَعَل لكم - جَعَل لكم»
سبك وزن بودن پشم و پوست و كرك و مو، یكى از نعمت‏هاى الهى است. «تستخفونّها»

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : پنج شنبه 5 شهريور 1394
خدایا

خدایا نسیم نوازش کجاست ... کویرم ،


سرآغاز بارش کجاست بیا تا به لبخند عادت کنیم ...


به این راز پیوند عادت کنیم بیا ساده مثل چکاوک شویم ...


بیا باز گردیم و کودک شویم

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : پنج شنبه 5 شهريور 1394
با ایمان ترین

پیامبر کرم (ص)
أحسَنُ النّاسِ إيمانا أحسَنُهُم خُلُقا و ألطَفُهُم بِأهِلهِ .

عيون أخبار الرضا ع ، ج 2، ص 38، ح 108


باايمان ترين مردم ، خوش اخلاق ترينِ آنها و مهرورزترين شان با خانواده خود است .

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : پنج شنبه 5 شهريور 1394
رسم جالب

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394
خدایا

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394
خدای من

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394
وفا

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394
زندگی موفق

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394
خدایا

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394
کلمات زیبا

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394
کلمات زیبا

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394
داستان اقای نمازی ودیدار وی با امام زمان
به گزارش خبرنگار قرآن و عترت باشگاه خبرنگاران؛ اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشین‌ها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد. من به خاطر سفرهای متمادی می‌دانستم که بیابان‌های عربستان بی‌سروته و بی انتهاست. لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد. حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند.
 
آیت‌الله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی از سلسلة سعادتمندان و زمرة نیکبختانی است که در سفر بیت‌الله پس از حادثه‌ای هولناک به همراه جمعی از حاجیان و زائران خانة خدا، موفق به دیدار جمال دلربای حضرت بقیةالله ـ ارواحنا فداه ـ می‌شود.
 
حادثه از آن جا آغاز می‌شود که با اشتباه و غرور و حرف نشنوی یکی از رانندگان به نام «اصغرآقا» اتوبوس حامل حجّاج در برهوت و بیابان‌های عربستان راه را گم می‌کند و پس از پیمودن مسافتی طولانی راه به جایی نمی‌برند. در این هنگام آب آشامیدنی و بنزین نیز به پایان رسیده و سرانجام حاجیان ناامیدانه دل بر مرگ می‌نهند. به درخواست آیت‌الله نمازی، توسلی به آستان فریادرس بیچارگان، امام زمان(ع) جسته می‌شود و این توسل و توجّه کارساز می‌افتد و عنایت امام عصر(ع) از آنان دستگیری می‌نماید و حاجیان نیم‌روز با حضرت بقیّةالله(ع) همسفر می‌شوند..
 
آیت‌الله نمازی، انگیزه خود از نقل این تشرّف را شادی دل مؤمنان مشتاق به دیدار امام عصر(ع) بیان داشته و می‌فرماید: «این تشرّف را برای تذّکر و عمل به آیة «وذکّر فانّ الذکری تنفع المؤمنین» نقل می‌کنم و امیدوارم که این تذکّر، موثر واقع شود و قلوب مؤمنان با استماع این حکایت، از محبّت به حضرت بقیةالله سرشار گردد. این حقیر ناقابل مورد مرحمت حضرت حق ـ جلّ و علا ـ واقع شدم و خداوند سعادت تشرّف به محضر حضرت مهدی(ع) را نصیبم کرد و حدود نصف روز در خدمت آن حضرت بودیم و پس از این که غایب شدند، دانستیم که ایشان، حضرت بقیةالله ـ ارواحنا فداه ـ بوده‌اند»1 لازم به یادآوری است که جناب نمازی شاهرودی تشرّفات دیگری هم به محضر امام زمان(ع) داشته‌اند که طالبان می‌توانند به کتاب مجالس حضرت مهدی مراجعه نمایند.
 
دامن این مقدمه را بر می‌چینیم و خوشتر آن است که سرّ دلبران را از زبان خود ایشان نه دیگران بشنویم. این شما و این سوغات سفر، و ارمغان راه.
 
دیـدار یار غائب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد
 
در سال 1336 هجری از تهران به همراه جمعی از برادران ایمانی به مکّه معظّمه مشرّف شدیم. امیرالحاج و سرپرست ما «صدر الاشراف» بود. در آن زمان چیزی حدود 250 تومان تا 300 تومان می‌گرفتند و با ماشین‌هایی قرار‌داد می‌بستند که ما را به مکّه رسانده و از آن جا به عراق بازگردانند.
 
من برای چهاردهمین مرتبه بود که به بیت‌الله الحرام مشرّف می‌شدم و به عنوان روحانی کاروان خدمت می‌کردم. آن سال در راه بازگشت به عراق به خاطر مسائلی، عربستان قوانینی برای ماشین‌های حجّاج وضع کرده بود و آن این که ماشین‌های زائران خانة خدا باید در یک کاروان صدتایی و همراه هم حرکت کنند. هر کاروان یک سرپرست داشت و یک ماشین هم، لوازم یدکی و ملزومات دیگر را همراه کاروان حمل می‌کرد. ضمناً دو ماشین پلیس، یکی در جلو و دیگری در عقب کاروان وظیفة حفاظت از قافله را بر عهده داشت ماشین ما دو راننده به نام‌های محمود آقا و اصغرآقا داشت که هر دو بچّة تهران بودند.
 
هنگامی که کاروان به راه افتاد اصغرآقا رانندگی می‌کرد. از قضا ماشینِ ما در آخر صف، پشت سر همة ماشین‌ها قرار گرفت و این موضوع اصغرآقا را خیلی ناراحت کرد و شروع کرد به غُرو لُند کردن و این که در حرکت از تهران ماشین آخری بودیم، در برگشتن هم آخری شدیم و باید تا آخر مسیر خاک بخوریم. من باید از صفِ ماشین‌ها خارج می‌شوم و می‌روم در جلوی ماشین‌های دیگر قرار می‌گیرم.
 
گم شدن در بیابان اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشین‌ها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد. من به خاطر سفرهای متمادی می‌دانستم که بیابان‌های عربستان بی‌سروته و بی انتهاست. لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد. حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند.
 
اصغرآقا تصمیم خود را گرفت و گفت: به اندازة کافی آب و بنزین داریم و می‌توانیم از یک راه فرعی خود را به جلوی کاروان برسانیم. او از کاروان جدا شد و در بیابان به راه افتاد و پس از طیّ مسافتی طولانی راه را گم کرد و نتوانست خود را به کاروان برساند. کم‌کم شب هم فرا رسید. ما با داد و فریاد از او خواستیم که ماشین را متوقف کند تا نماز بخوانیم. وقتی از ماشین پیاده شدم؛ به آسمان نگاه کردم و دیدم که فاصلة ما با هفت برادران (هفت اورنگ) زیاد شده، فهمیدم که راه زیادی را به اشتباه آمده‌ایم به همین خاطر به راننده گفتم: «امشب را همین‌جا بیتوته می‌کنیم و فردا صبح از همان راهی که آمده‌ایم، باز می‌گردیم».
 
فردا صبح سوار شدیم تا از همان راه دیروزی برگردیم اما از آن جا که صحراهای حجاز دارای شن‌های نرم است و باد آن‌ها را پیوسته حرکت می‌دهد، نتوانستیم راهِ بازگشت را پیدا کنیم. هیچ اثری از راه دیشب بر سینة صحرا نبود از آن طرف، ماشین هم مرتّب در شن‌ها فرو می‌رفت، جهت‌های متعددّی را چند فرسخ، چند فرسخ پیمودیم و سرانجام ره به جایی نبردیم و دوباره شب فرا رسید.
 
فردا صبح روز سوم، آب و بنزین هم تمام شد.
 
همه وحشت‌زده و ناامید شده بودیم. من به عنوان روحانی کاروان و کسی که سفرهای زیادی به خانة خدا آمده بودم گفتم: «این اصغرآقا بود که ما را به اینجا کشانید و گناه بزرگی را انجام داد. اما چاره‌ای هم نیست، بیاید همگی به امام زمان(ع) متوسّل شویم. اگر آن بزرگوار ما را از این بیابان هلاکت نجات بخشید، زهی سعادت و خوشبختی، اما اگر به فریاد ما نرسد همگی در این بیابان مُرده، طعمة حیوانات خواهیم شد. بیایید قبل از آن که بی حال شده و دست و پایمان بی‌رمق بیفتد، هر کس برای خود گودالی حفر کند و در آن گودال برود که اگر مرگ به سراغ ما آمد، در آن گودال‌ها جان بدهیم و حداقل بدن ما طعمة حیوانات نشود و با گذشت زمان، باد وزیده و شن‌ها را روی ما بریزد و در زیر شن‌ها مدفون شویم.
 
همه مشغول شدند و هر یک برای خود قبری کند و در این حال به حاجیان گفتم: جلوی قبر خود بنشینند تا به چهارده معصوم(ع) توسّلی بجوییم و خودم شروع به خواندن دعای توسّل کردم. ابتدا به رسول خدا(ص)، بعد به حضرت زهرا(س) و سپس به سایر امامان(ع)، وقتی به امام عصر(ع) رسیدم، روضه‌ای خواندم و گریة زیادی کردیم. در این حال الهام شدم که همه با هم «آقا» را با این ذکر بخوانیم: « یا فارس الحجاز أدرکنا، یا اباصالح المهدی ادرکنا، یا صاحب‌الزمان ادرکنا» همه با حال ناامیدی و گریه و زاری این ذکر شریف را تکرار می‌کردیم و آقا را صدا می‌زدیم.
 
به حاجیان گفتم: « با خدا قرار بگذارید که اگر نجات یافتیم همة اموالی که به همراه داریم در راه خدا انفاق کنیم، با خدا عهد ببندیم که اگر نیازمندی به ما مراجعه کرد در حقّ او کوتاهی نکنیم و بقیة عمرمان را در برآوردن نیازهای مردم کوشا و ساعی باشیم».
 
 
بعد از توسّل و توجّه، هر کسی مشغول راز و نیاز با خدای خود شده، من هم از جمع، جدا شدم و پشتِ تپة کوچکی رفتم و با خدای خود سخنانی گفتم که بماند. به امام زمان عرضه داشتم: «آقا جان اگر الان به فریاد ما نرسی، پس کی و کجا به فریادمان خواهی رسید». گریه و توسل عجیبی داشتم که قابل توصیف نیست. در مدّت عمرم چنین حالت شیرینی چه قبل و چه بعد از آن حادثه، دیگر در من پیدا نشد.
 
 
در حال توسّل و تضرّع بودم که ناگهان آقایی در شکل و شمایل یک مرد عرب، به همراه هفت شتر که بارهایی بر آنان بود، در برابرم ظاهر شد. با آن‌که بیابان صاف و همواری در مقابل من بود و همه چیز از مسافت دور قابل رؤیت و دیدن بود، اما من آمدن او را ندیدم و متوجّه نشدم. خیال کردم از عرب‌های حجاز است و احیاناً شتربانی است که همراه شترهایش به مسافرت می‌رود و یا شاید رهگذری است که تصادفاً از این بیابان عبور می‌کرده است. با دیدن او به حدّی خوشحال شدم که از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدم.
 
 با دیدن او خود را در جَریه که مرز میان عربستان و عراق بود می‌دیدم. با خود گفتم: این آقا حتماً راه رسیدن به «جریه» را می‌داند و ما را راهنمایی خواهد کرد.
 
در حال بشاشت و شادمانی بودم که دیدم آن آقا به طرف من آمد، من هم از جا برخاستم و با خوشحالی به طرف او رفتم و به او سلام کردم. در پاسخ فرمود: «علیکم السلام و رحمةالله و برکاته». به هم که رسیدیم روبوسی کرده، من صورت او را بوسیدم. شمایل او در اوج زیبایی و جذّابیّت بود، و چشم و ابرو و صورت بسیار زیبا و نورانی داشتند. پس از سلام و روبوسی به زبان عربی فرمودند: «ضیّعتم الطریق؛ راه را گم کرده‌اید؟»
گفتم: بله.
 
فرمودند: من آمده‌ام که راه را به شما نشان دهم.
عرض کردم: خیلی ممنون.
 
بعد فرمودند: از این راه مستقیم بروید و از میان آن دو کوه بگذرید، به دو کوه دیگر می‌رسید، از میان آن‌ها هم بگذرید، جادّه برای شما نمایان می‌شود بعد طرف چپ را بگیرید تا به جریه برسید.
 
آقا پس از نشان دادن راه فرمودند: « النذور الّذی نذرتم لیس بصحیح؛ نذرهایی که کرده‌اید، صحیح نیست».
 
عرض کردم: چرا، آقای من؟
فرمودند: «نذر شما مرجوح است، اگر همة دارایی خود را در راه خدا انفاق کنید چگونه به عراق می‌روید؟ در حالی که شما چهل روز در عراق می‌باشید و به زیارت امام حسین(ع) و امیرمؤمنان(ع) و سایر امامان(ع) مشرّف می‌شوید، اگر آن چه راه همراه دارید، در راه خدا انفاق کنید، در مسیر، بدون خرجی می‌مانید و مجبور به تکدّی و گدایی می‌شوید و تکدّی هم حرام است. آن‌چه را از مال و دارایی به همراه دارید، الان قیمت کرده و بنویسید و وقتی به وطن خودتان رسیدید به اندازة آن در راه خدا انفاق کنید، اکنون عمل به نذرتان مرجوح است.»
سپس فرمود: «رفقایت را صدا کن و فوراً سوار شوید، الان که به راه بیفتید اوّل مغرب در جریه هستید.»
 
دوستان ما هنوز در حال گریه و انابه و توسّل و تضرّع بودند و ما را نمی‌دیدند، اما ما آنان را می‌دیدیم. وقتی آن‌ها را صدا کردم، با دیدن ما یک‌باره از جا برخاستیم و با خوشحالی به طرف ما آمدند. یکی یکی سلام کرده، دست آقا را بوسیدند. آن‌گاه حضرت فرمودند: «سوار شوید و از همین راه بروید».
 
به دوستان گفتم: «آقا راه را به من نشان دادند، سوار شوید تا برویم».
یکی از حاجیان به نام «حاج محمّد شاه حسینی» به من گفت: «حاج آقا! اگر راه بیفتیم ممکن است ماشین دوباره در شن‌ها فرو رود یا این که مجدّداً راه را گم کنیم. بیایید پول‌های نذر شده را همین الان به این مرد عرب به مقداری که می‌خواهد بدهیم، تا زحمت کشیده تا رسیدن به مقصد ما را همراهی کند».
 
آقا وقتی سخن حاجی مذکور را شنیدند، فرمودند: «[شیخ اسماعیل] جلوی من به همة آن‌ها بگو که نذر آن‌ها صحیح نیست». من هم به حاج محمّد و سایر حجّاج گفتم: «آقا می‌فرمایند نذر شما مرجوح است و صحیح نمی‌باشد، اگر همة دارایی و اموال‌تان را الان در راه خدا بدهید با کدام پول می‌خواهید به عراق بروید و از آن‌جا به ایران برگردید؟ در عراق مجبور به تکدّی و گدایی می‌شوید و گدایی هم حرام است».
 
آن آقا همچنین فرمودند: «من می‌دانم پولی که همراه دارید برای شما در سفر کافی است وگرنه خودم به شما پول می‌دادم».
ما دیدیدم نمی‌توانیم آقا را با پرداخت پول با خود همراه کنیم، یک‌باره به قلبم الهام شد که آقا اهل حجاز هستند و اهل حجاز در سوگند به قرآن و احترام به آن خیلی عقیده‌مند می‌باشند به همین خاطر قرآن کوچکی که در جیب بغلم بود بیرون آورده و ایشان را به قرآن سوگند دادم.
 
آقا فرمودند: «چرا به قرآن قسم می‌خوری؟ به قرآن قسم نخور! باشد حالا که مرا به قرآن قسم دادی می‌آیم».
سپس فرمودند: «علی اصغر مقصّر است (که باعث گم شدن شما شد)، اکنون محمود رانندگی کند من هم وسط (صندلی کنار راننده) می‌نشینم و شما (شیخ اسماعیل) هم کنار من بنشین به رفقا هم بگو زودتر سوار شوند.»
 
به محمودآقا گفتم: تورانندگی کن. آقا شترهایشان را همان جا خوابانیدند و خودشان کنار راننده نشستند و من هم کنار ایشان نشستم.
 
 
حاج محمود پشت فرمان نشست آقا به من فرمودند: «بگو ماشین را روشن کند». در این حال هیچ یک از مسافران و راننده‌‌ها به نداشتن بنزین و آب توجّهی نداشتند. حاج محمود استارت زد، ماشین روشن شد و به راه افتاد. در این لحظه دیدم آقا، انگشت سبابه‌اشان را حرکت دادند امّا من از رمز و راز آن آگاه نبودم.
 
ماشین بدون این‌که در شن‌ها فرو رود، به سرعت راه خود را می‌پیمود. وقتی از میان آن دو کوه گذشتیم همان‌طور که آقا فرموده بودند دو کوه دیگر ظاهر شد. آقا فرمودند: «بگو از میان این دو کوه حرکت کند». من به حاج محمود آقا گفتم: از وسط دو کوه حرکت کن.
 
آقا با این که اصلاً فارسی سخن نگفتند و تنها با من به عربی صحبت می‌کردند اما نام من و سایر زوّار و حجّاج و راننده‌ها را می‌دانستند و همه را به اسم، نام می‌بردند و سخنان فارسی ما را متوجّه شده، پاسخ می‌گفتند.
 
وقتی به وسط دو کوه رسیدیم، حضرت به آسمان نگاهی کرده، فرمودند: «الآن اوّل ظهر است. به راننده بگو بایستد. همه پایین بیایید و نماز خود را بخوانید. من هم نماز خود را بخوانم، بعد از نماز رفقا بعد از نماز سوار شده و ناهار را هم در ماشین بخورند تا اول مغرب ان‌شاءالله به جریه برسیم».
 
من سخنان آقا را به حاج محمود گفتم، ایشان هم ماشین را نگه داشت. وقتی دوستان پیاده شدند آقا فرمودند: «آب که ندارید؟» عرض کردم: خیر، آبی نداریم. حضرت در این هنگام درختچة خاری را که به ضخامت یک عصا بود به من نشان دادند و فرمودند: «آن درخت را که می‌بینی، کنار آن چاهی است. بروید، آب بنوشید، وضو بگیرید و نماز بخوانید، مشک‌ها را هم پُر کرده، ماشین‌تان را هم آب کنید. من همین‌جا نماز می‌خوانم، من وضو دارم.»
 
وقتی به آن درختچه رسیدیم، چاهی دیدیم که آبی زلال و گوارا داشت و حدود یک وجب یا کمی بیشتر از سطح زمین پایین‌تر بود. به راحتی دستمان به آب می‌رسید و می‌توانستیم از آن آب نوشیده و وضو بگیریم.
 
خلاصه بعد از انجام کارها و خواندن نماز، آقا هم که نمازشان به پایان رسیده بود، تشریف آوردند و فرمودند: «همه ناهارشان را داخل ماشین بخورند» بعد از این که ماشین به راه افتاد، من مقداری آجیل و خوراکی برداشته، به حضرت تعارف کردم اما ایشان چیزی برنداشتند و فرمودند: «نمی‌خواهم». مقداری نان که خودم در «شاهرود» از گندم خوب و تمیز درست کرده بودم، به ایشان تعارف کردم که حضرت مقداری برداشتند اما ندیدم که بخورند.
 
آن‌گاه حضرت از بعضی از شهرهای ایران مانند همدان، کرمانشاه، مشهد تعریف کردند و از بعضی از علما مانند «ملاّ علی همدانی» تمجید نمودند. و دربارة حضرت «آیت‌الله وحید خراسانی» ـ حفظه الله ـ که در آن زمان به شیخ حسین خراسانی معروف بودند، توجهی نموده، فرمودند: «برکات و عنایات ما به ایشان می‌رسد». آن‌گاه مقداری هم به من امیدواری داده، فرمودند: «شما ان‌شاءالله وضعتان خوب است و خوب خواهد شد». و درباره ناراحتی‌هایی که داشتم، دلداری دادند، بحمدالله، آن گرفتاری‌ها برطرف شد.
 
در طیّ مسیر دربارة بعضی از علما، صحبت‌هایی به میان آمد ـ آقا از بعضی از مراجع مثل «آیت‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانی» و دیگر آقایان تعریف و تمجید کردند.
 
ایران از برکات اهل بیت برخوردار است
حضرت در پاسخ بعضی از مسائلی که خدمتشان عرض می‌کردم، می‌فرمودند: «همة این‌ها از برکات ما اهل بیت است». در این حین عرضه داشتم: «در جاده‌های ایران، چند فرسخ به چند فرسخ، قهوه‌خانه، آب، روشنایی و میوه است. اما این‌جا هیچ چیز نیست».
حضرت فرمودند: «در همه جای ایران، نعمت وافر و فراوان است و همة آن‌ها از برکات ما اهل بیت است» و من غافل از همه جا و همه چیز، اصلاً متوجّه مقصود آن حضرت نبودم. ماشین همچنان راه خود را با قدرت می‌پیمود تا این‌که اول مغرب ـ همان ‌طور که آقا فرموده بودند ـ به جریه در مرز میان عراق و عربستان رسیدیم.
 
در این هنگام آقا فرمودند: «من دیگر می‌روم. از این جا به بعد راه را به تنهایی نروید. امشب را در جریه بمانید، فردا یک قافلة صدتایی از مکّه می‌آید، شما با آن قافله همراه شوید.»
 
عرض کردم: چشم! امشب همین جا می‌مانیم. شما هم نزد ما بمانید و میهمان ما باشید.
حضرت فرمودند: «شیخ اسماعیل! من کار زیادی دارم، تو مرا به قرآن قسم دادی، من هم اجابت کردم. من باید بروم و شما را به خدا می‌سپارم و دوباره تکرار می‌کنم. آن نذری که کردید، صحیح نیست. شما مراقب باشید که این‌ها دارایی‌شان را به کسی نبخشند همان‌طور که قبلاً گفتم اموالتان را حساب کنید و بنویسید، بعد در وطن خودتان به اندازة آن انفاق کنید».
 
ما حدود سه ساعت به ظهر مانده همراه آقا سوار ماشین شدیم و تا مغرب خدمت ایشان بودیم. امام عصر(ع) پیوسته مشغول ذکر بودند اما من متوجه نبودم که چه ذکری را می‌گویند. شالی به کمرشان بسته بودند و به هیئت اعراب حجاز شمشیری بزرگ در طرف راست و شمشیر کوچکی در طرف چپ خود آویخته بودند و چیزی مانند یشناق (نوعی سرپوش) که عرب‌ها بر سرشان می‌اندازند، به سر مبارک انداخته بودند اما پیشانی نورانی و ابروهای کمند و چشمان جذّاب‌شان کاملاً دیده می‌شود و خیلی خوش‌اخلاق بودند. در این هنگام من برای انجام کاری از ایشان اجازه خواستم. ایشان چند قدمی همراهی کردند و همین طور که مشغول صحبت بودم دیگر آقا را ندیدم، تازه فهمیدم که چه بر سرمان آمده است.
 
رفقا را صدا زدم؛ حاج عبدالله! حاج محمد! کور باطن‌ها! از صبح تا حالا حدمت آقا بودیم اما او را نشناختیم با گفتن این سخن و فهمیدن موضوع همه شروع به گریه کردند. صدای گریة حجّاج بلند شد. بر اثر گریه زیاد و سر و صدا، چند تا از شُرطه‌ها و پلیس‌ها با عجله در خیمه‌ای که برپا کرده‌ بودیم آمدند و گفتند: «کی مرده؟» آنان خیال می‌کردند کسی از گروه ما مُرده است و ما برای او گریه و زاری می‌کنیم.
من گفتم: «کسی نمرده، ما راه را گم کرده بودیم، حالا که راه را پیدا کرده‌ایم، گریه می‌کنیم». یکی از آنان گفت: «خدا را شکر کنید که راه را پیدا کردید، این که گریه ندارد». در این حال که ما با شُرطه‌ها مشغول صحبت بودیم، صدای اذان بلند شد و مغرب شده بود. به راننده‌ها گفتم: «اسم شما را از کجا می‌دانست؟ اصغرآقا اسم تو را از کجا می‌دانست که فرمود: «اصغر آقا مقصّر است» اصغرآقا بنا کرد به سر زدن و گریه کردن و گفت: راست گفتید. تقصیر من بود، من سبب گم شدن شما شدم. گفتم: الحمدلله، عاقبتش بخیر شد، تو ما را گم کردی، اما الحمدلله به نعمت ملاقات مولایمان رسیدیم.2
 
نکته‌های ناب
تشرّف کم نظیر آیت‌الله نمازی شاهرودی در بردارندة لطایف و دقایقی است که به اندازة بضاعت این قلم به برخی از آن برداشت‌‌ها و نکات اشارتی هر چند کوتاه می‌رود و درک و دریافت حقایق پنهان دیگربه خوانندة فهیم و فرزانة موعود واگذار می‌شود. ضمناً برخی از این نکته‌ها در ذیل این تشرف توسط گردآورنده خاطرنشان شده است:
 
1. احترام قلبی و قالبی فراوانی که انسان‌ها ـ و حتی سایر پدیده‌ها ـ در برابر معصومین(ع) دارند خود از آیات و معجزات است. چنان‌چه در این تشرّف آمده: «وقتی که آن‌ها را صدا کردم با دیدن ما، یک‌باره از جا برخاسته، با خوشحالی به طرف ما آمدند و یکی یکی سلام کردند و دستِ آقا را بوسیدند».
 
2. معصومین به همة زبان‌ها و لغات آشنایی دارند. در این تشرف با این‌که امام زمان(ع) به زبان عربی با نمازی شاهرودی سخن می‌گوید اما به ضمیر و زبان فارسی حجّاج آشنایی دارد، سخنان آنان را می‌داند و نیّت ایشان را می‌خواند و پاسخ آن‌ها را می‌دهد و ایشان و حتی راننده‌ها را به اسم می‌خواند. در این‌جا مناسب می‌نماید که به دو روایت در این موضوع اشاره شود. در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) که مرحوم شیخ صدوق روایات مربوط به امام رضا(ع) را گردآوری کرده، بابی تحت عنوان «باب معرفته بجمیع اللغات» یعنی آگاهی و شناخت امام معصوم به همة زبان‌ها وجود دارد. در آن‌جا آورده شده:
 
داوود بن قاسم جعفری روایت کرد و گفت: «من با حضرت رضا(ع) هم غذا می‌شدم، آن حضرت گاهی به زبان صقلبی (= اسلاوها) و گاهی به زبان فارسی غلامان خود را می‌خواند و بسا من غلام خود را برای انجام کاری نزد آن حضرت می‌فرستادم ایشان با زبان فارسی تکلّم می‌کرد.» در ادامه از اباصلت هروی آمده است: حضرت رضا، با افراد مختلف با زبان خودشان گفت‌وگو می‌کرد و به خدا قسم فصیح‌ترین مردمان و آگاه‌ترین آنان به هر زبان و لعنتی بود. روزی به حضرتش عرضه داشتم: «ای پس رسول خدا! من در شگفتم از این‌که شما به تمامی لغات این گونه تسلّط دارید». فرمود: «ای پسر صلت! من حجّت خدا بر بندگان اویم و خداوند حجّتی را بر نمی‌انگیزد که زبان آنان را نفهمد و لغاتشان را نداند. آیا این خبر به شما نرسیده که امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
اوتینا فصل الخطاب؛
به ما نیروی داوری و سخن قاطع داده شده است.
 
آیا این نیرو جز شناخت و معرفت به هر زبانی است؟»3
 
ختام این اشاره را حدیثی از باب الحجّه اصول کافی قرار می‌دهیم. ابوبصیر می‌گوید، به امام رضا(ع) عرض کردم: جانم به فدایت! امام با چه نشانه‌هایی شناخته می‌شود؟
 
فرمود: «به چهار خصلت و چهارم آن‌که «یکلّم الناس بکلّ لسان» یعنی با مردم به هر زبانی سخن می‌گوید. در همین هنگام مردی خراسانی بر ایشانوارد شد مرد خراسانی به زبان عربی با ایشان سخن گفت امّا امام به فارسی پاسخ او را داد. آن‌گاه خراسانی به حضرت عرض کرد: «به خدا سوگند چیزی مانع نشد که با شما خراسانی سخن نگویم مگر آن‌که گمان بردم شما آن را به خوبی نمی‌دانید». حضرت فرمود: «سبحان‌الله! وقتی من نتوانتم پاسخ تو را بدهم، پس فضیلت من بر تو چه خواهد بود؟» آن‌گاه فرمود: «سخن هیچ انسان، پرنده، چهارپا و جانداری از امام پنهان نیست و هر کس در وی این خصلت‌ها نباشد، امام نیست.»4
 
3. یکی از معجزات امام عصر(ع) که در این تشرّف آشکار شده جوشش چشمه‌ای آب گوارا و زلال در آن بیابان برهوت است. افراد آگاه می‌دانند برای رسیدن به آب در آن منطقه حداقل باید صد تا دویست متر حفّاری شود.
 
4. در این تشرّف ـ چنان که آمد ـ امام زمان(ع) «جمع میان صلاتین» می‌کنند یعنی نماز ظهر و عصر خود را در اول ظهر خواندند، همین کاری که شیعیان ما در مساجد و خانه‌ها انجام می‌دهند.
 
5. یکی دیگر از آیاتی که از ایشان در این تشّرف به ظهور رسیده حرکت ماشین حجّاج بدون سوخت و بنزین است؛ مطلبی که در آن حال، حتی راننده‌ها نیز از آن غافل بودند.
 
6. آن وجود بزرگوار با همة کارها و مأموریت‌هایی که داشتند اما به خاطر سوگند دادن ایشان به قرآن، با زائران و حاجیان همراهی کردند اما از سوگند به قرآن نهی کردند و فرمودند: «به قرآن سوگند نخور! چرا به قرآن قسم می‌خوری؟ من کار زیادی دارم، تو مرا به قرآن قسم دادی و من تو را اجابت کردم. من باید بروم و شما را به خدا می‌سپارم.»
 
7. حضرت دائم الذکر بودند و پیوسته نام خدا بر زبان‌شان جاری بود.
 
8. حضرت به آقای نمازی، بشارت رفع گرفتاری‌ها دادند و مشکلات ایشان مرتفع گردید «شما ان‌شاءالله وضعتان خوب است و خوب خواهد شد».
 
9. امام مهربان ما از سر بزرگواری و محبّت به شیعیان خود می‌فرماید: «من می‌دانم پولی که همراه دارید، برای شما کافی است و به پول بیشتری نیاز ندارید و الاّ من به شما پول می‌دادم».
 
10. حضرت دربارة نعمت‌های فراوان این سرزمین ولایت‌مدار و دوستدار خاندان پیامبر ـ ایران عزیزـ می‌فرماید: تمامی این نعمت‌ها از ناحیة امامان معصوم(ع) است و افسوس که جای پرداختن به این مطلب در این مقام نیست.
 
11. حضرت بقیةالله(ع)، چندین مرتبه اشکال شرعیِ نذر حاجیان را یادآور می‌شود و می‌فرماید: « این نذر به این ترتیب صحیح نیست».
12. حاجیان آن فریادرس گرفتاران را با نام «یا فارس الحجاز و یا أباصالح» می‌خوانند که پایان بخش مطلب را ختمی با این نام‌های مبارک قرار داده، مطلب را به پایان می‌بریم:
 
هر مؤمنی که در بلای سختی گرفتار شده باشد و یا در امور دینی و دنیوی برای او مشکلی پیش آمده باشد، اگر به صحرا رفته و این کلمات را هفتاد مرتبه بگوید. حضرتش او را دریافته و به فریاد او می‌رسد، ان‌شاءالله؛
یا فارسَ الحجاز أدرکنی، یا اباصالح المهدی أدرکنی، یا اباالقاسم أدرکنی و لا تَدَعْنی، فَانّی عاجزٌ ذلیلٌ
عبدالحسین ترکی (شهرکرد)اباصالح المهدی
 
 
پی‌نوشت‌ها:
1. باقی اصفهانی، محمدرضا، مجالس حضرت مهدی(ع)، ص 308.
2. همان، صص 324-308اباصالح المهدی.
3. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، صص 554-553، باب 55.
4. کلینی، اصول کافی، باب الحجّة، ج 1، ص 614، ح اباصالح المهدی747.
5. در این باره ر.ک: مجتهدی سیستانی، سید مرتضی، صحیفة مهدیه.اباصالح المهدی
ماهنامه موعود شماره 75

 

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : یک شنبه 1 شهريور 1394
ایه 8 سوره تحریم

"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ"

ترجمه الهی قمشه ای آیه 8 سوره تحریم :

"الا ای مؤمنان، به درگاه خدا توبه نصوح (با خلوص و دوام) کنید، باشد که پروردگارتان گناهانتان را مستور گرداند و شما را در باغهای بهشتی که زیر درختانش نهرها جاری است داخل کند در آن روزی که خدا پیغمبر خود و گرویدگان به او را ذلیل نسازد (بلکه عزیز و سرفراز ابد گرداند، در آن روز) نور (ایمان و عبادت) آنها در پیش رو و سمت راست ایشان می‌رود (و راه بهشتشان می‌نماید) و در آن حال (به شوق و نشاط) گویند: پروردگارا، تو نور ما را به حد کمال رسان و ما را (به لطف و کرم خود) ببخش که البته تو بر هر چیز توانایی."

 

var paypop_user_id = 1811;
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احمد فاریابی
تاریخ : یک شنبه 1 شهريور 1394